سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دل نوشته های دوری

سلام شب بخیر

نمیدونم هنوزم به اینجا سر می زنی یا نه

امشب تنهام تنهای تنها توام دست بنده خبری ازت نیست خیلی داغونم بهت گفتم دلتنگم ولی خیلی فراتر از این حرفاس انقد حالم بد بود که رو آوردم به اینجا خیلی گریه کردم خیلی آغوشتو برا گریه هام میخاستم ولی باز نبودی


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/12ساعت 11:42 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام شب بخیر عزیزم

چقد دلم برا اینجا تنگ شده بود آخ خدای من جی گذشته به ما تو این یه  سال؟ اینا حرفای ماست؟چی شد اون روزا؟چرا گمشون کردیم؟چقد فک کردم تا آدرس یادم اومد چقد بغض دارم گلوم زخمه از بغض من اون روزای اولو میخام من اون روزای پر احساسو میخام اون روزای بیقراری پاکو معصومو میخام نفسم بالا نمیاد


نوشته شده در یکشنبه 91/1/27ساعت 10:46 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام دل من

خوبی؟الهی فدات بشم خیلی دلتنگتم خیلی بیشتر از خیلی دنبال راهی بودم تا یه کم با این دلتنگی کنار بیام بهت اس دادم که بیای نت گفتی الان نمی تونی یهو دلم هوای اینجا رو کرد اشک تو چشام جمع شده یاد روزای اولی افتادم  که تند تند برات حرفای دلمو از تو دفتر کاغذیه اینجا وارد می کردم

وای چه روزایی بود بهترین روزای زندگیم بود چه حالو هوایی داشت حاضرم هر چی دارم بدم تا یه روز از اون روزا دوباره براو تکرار بشه وای جلوی اشکامو نمیتونم بگیرم چه روزایی رو پشت سر گذاشتیمو به الان رسیدیم چه بد که دیگه حرفامونو اینجا بهم نمیگیم دلم گرفت از اینکه به قراری که با هم گذاشتیم وفادار نموندیم اینکه اینجا پر باشه از دل نوشته های دوری ببخش عزیزم کوتاهی از من بوده ولی جبران می کنم دیگه هر وقت دلتنگ بشم میام اینجا میام تا خالی بشم الانم دلم از خودم گرفته از صبح که چشامو باز کردم حالم گرفته بود آرزو می کردم صبح نمیشد نه اینکه خوابم بیاد نه بی حوصله بودم بهت گفتم باور کن بی دلیل اینطوری میشم دست خودم نیست یهو خودمو می برم زیر سوال و وقتی جوابی براشون پیدا نمیکنم تو خودم می شکنم تا چند روز اینطورم بعد دوباره می زنم به بی خیالی بگذریم بذار یه چیزی به یادگار بذارم و برم دوباره میام فدات دوست دارم.

 

                                                                        Stand before my eyes, and let thy glance tough my songs into a flame

                                                                                        Stand in my lonely evening where my heart watches alone;

                                                                                   Fill her cup of solitude, and let me feel in me infinity of thy love

پیش چشمانم بایست و بگذار تا نگاه تو آوازه های مرا چون شعله ای در بر گیرند.

با غروب تنهایی من باش جایی که دلم تنها می نگرد.

جام تنهایی دلم را پر کن و بگذار تا در درونم بی پایانی عشق تو را احساس کنم.

                                                                                                       رابین درانات تاگور

 


نوشته شده در جمعه 90/4/17ساعت 11:46 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام دردودل تنهایی من

از دیشب تل قطع شده یه طرفه نه شارژ میشه نه اس میاد ولی تماس باهاش گرفته میشه... ولی چقد بیتابم وقتی باهات ارتباط ندارم ... واقعا تحملم پایین اومده.

اومدم اینجا دوباره باهات دردو دل کنم

اول اینو بگم که ازت راضی نیستم. جون هرکی که دوس داری به خودت بدو بیراه نگو تروخداااااااااا. وقتی میگی من از خودم نفرت پیدا میکنم مثل پتک میخوره تو سرم. به خاطر همین راضی نیستم دوباره بگی. ببین عزیز اگه تو عالم شوخی هزارتا حرف بزنی فحش بدی بهم کتکم بزنی به شوخی به خودتم چیزی بگی اصلا ناراحت نمیشم جنبه من بالاست.

حالا

....

بدا مینویسم

 

 

 


نوشته شده در جمعه 90/3/27ساعت 1:36 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام  شادیه من

صبحهها اولین کسی هستی که بهت سلام میکنم و این سلام که به من امید زندگی میده رو دوس دارم. حسی که درونش با تو بودن برام شده مثقالهای طلا.... امروزم روز عید اولین سلام و به تو دادم.... وقتی میگم میخوامت از ته وجودمه...

بگذریم...

الان حدود دو هفته است که از دیدن خنده هات، دردت، شوخیهات ، شیطنتهای شیرینت، ناز کردناتو چشمک زدنات محرومم... دو هفته است  باز و بسته شدن چشمای قشنگتو ندیدم... یادم نمیره وقتی دستتو دادی تو دستم زیباترین خواستتو بهم منتقل کردی تا همیشه پیشت بمونم... یادم نمیره وقتی در آغوشم کشیدی با ضربان قلبت بهم فهموندی که نیازم داری.... هیچ وقت اون لبهای نازو زیباتو فراموش نمیکنم که روی لبهای بی جان و سردم گذاشتی و گرمای وجودت و نصیبم کردی... با تمام وجودم تک تک جسم مطلای تو رو لمس کردم از داشتنت شکر خدا رو کردم...

میدونی الان حسرت میخورم به اینکه تورو دارم و ندارم. با تو هستم ولی نیستم. پیشبینی چنین روزهایی رو میکردمو سعی کردم چشم ازت برندارم که بعدا حسرت نخورم ولی باز هم... (چکار کنم خب آسمونه جان سیر نشدم از دیدنت)

شرمنده ام از تو که خود زیباتو هدیه کردی و من در قبالش خودم را... زیبایی تو ، هم وجودت هستو هم حضورت. هم روی زیبا و دلنشین هم درون خوش نشین.

یادته روزای اول گفتی "کسیو که نیاز داشتم پیدا کردم،همشه آرزو یه همچین هم دم و دوستو سنگ صبوری و داشتم... حالا که به تو رسیدم افسوس میخورم که چرا دیر با تو بودم..."   گفتی "باهام باش"  ولی الان من میبینم همون اندازه منم بهت احتیاج دارم.

باهاتم


نوشته شده در پنج شنبه 90/3/26ساعت 10:36 صبح توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام به تو که امروز با بی خیالی و بی خبریت جونمو به لب رسوندی ترو خدا با من اینجور نکن بخداطاقت ندارم هزار بار مردمو زنده شدم خدا کنه اتفاقی برات نیافتاده باشه و خدا کنه دلیل قانع کننده ای برای این بی تفاوتیت داشته باشی که اگه نداشته باشی دلمو بد جوری می شکنی دیگه ازت دلم صاف نمیشه چون خیلی درد کشیدم تا حالا اینقد از هم دور نبودیم نکنه داری کم کم به جدایی عادتم میدی و من ساده بی خبرم؟کاش میدونستی چه حسی بهت دارم تا اینجور رفتار نمی کردی کاش عمق عشقمو میدیدی کاش دوست داشتنم برات مصور بود دستم به جایی بند نبود نه اس نه چت اینکه اومدم اینجا کاش امشب دق کنم راحت شم تا ترو به مرز باور برسونم خیلی بغض دارم خدا کنه سالم باشی خدایا به خودت سپردمش من که کاری ازم بر نمیاد کاش یه ذره از دلم خبر داشت ......


نوشته شده در سه شنبه 90/3/17ساعت 7:23 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام هدیه خوب من

الان که دارم اینو مینویسم ساعت 2:37 شبه. وقتی دیدم دیگه اس ندادی فهمیدم که ناز خوابیدی. الهی فدات. خدا کنه که همیشه ناز و آروم بخوابی. دوست دارم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییدوست داشتنبووووس

الان نزدیک دو ماهه که با همیم. از لحظه تحویل سال این عشق من و تو کلید خوردو الان حسابی به هم گره خورده و خدا کنه که همیشه همینطور بمونه یه گره کور که هیچوقت باز نشه.

وقتی "باهام" نیستی میخوام دنیا نباشه. من کاری ندارم... هرچی میخوان بگن ... من میخوام با تو ازاد باشم. بی قانون بی حصار بی محدودیت بی حجاب بدون زنجیر به پا....

اون روزی رو تاپ با هم ساعتها رو پشت سر گذاشتیم برای من هم لحظه بود هم یه عمر...

منو تو رسوای جهانیم و مست روزگار... تو در آغوش من و من بر روی بال...

یعنی میشه دوباره تکرار بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر نمیکردم طاقت دوریتو نداشته باشم.... ولی الان که نگاه میکنم دلم میخواد همه جا همیشه همرام باشی........

امروز که از هم دورتر بودیم حسابی کلافه بودم... هی به این صفحه یادگاری شده موبایل نگاه میکردم تا اسمت بیاد روش... شدی انتظاار روزانم........... نباشی ممیرم..

اٍ اٍ بیدار شدی ... الهی فدات ساعت 3 شبه بخواب عزیز... نصفه شبی بیدار شدی میگی من تو رو چه جوری دوست دارم؟ سوال سخت نکن دیگه. الان جوابتو میدم...

دوس داشتن تو برای من یه هدیه است که خودم و بشناسم... من تو رو بخاطر خودت دوست دارم ... برا همین هر چیزی که از تو اثری روی اون باشه رو دوست دارم. برا همین با نگاه کردن به عکسات دیونه میشم.مثل اب زلالی بخاطر همین من خودم روی تو رها کردم... هر جا بری باهاتم.

دوست دارم

این شعرم برا این گذاشتم که نگران فاش شدن رازیبووووس

نشود فاش ِ کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

 
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

 
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

 
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

 
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

 
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

 گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

 
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

 
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

   "ابتهاج"
 

نوشته شده در پنج شنبه 90/2/29ساعت 3:51 صبح توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


I LOVE u  


نوشته شده در یکشنبه 90/2/11ساعت 1:58 صبح توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


I LOVE U  


نوشته شده در یکشنبه 90/2/11ساعت 1:57 صبح توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


سلام شریک رازهای بی صدا... خوبی گلم... فدای این همه مهربونیت بشم.

الان که دارم اینها رو مینویسم دلم از همه جا همه کس گرفته و دلتنگتر از هر روز آرزو میکنم لااقل کاش تو در کنارم بودی تا کمی سبک میشدم. صبح نباید از خودم میگفتم تا تو رو رنجور دلنگران میکردم نباید اینچنین باز میکردم که شاهد اشک تو باشم ،ولی! چه کنم گرفتارتم دیگه نمیتونم چیزی از تو پنهون کنم تو دیگه درون منی از جنس خودمی،دیگه دو نفر نیستیم یک نفریم،محرمیم به اسرار هم... پس اگه چیزی گفتم و شنیدی دلگیر نشو نگران نباش کنار بیا... رقته رفته خواهی دید که اونی که فکر میکردی نیستم وواقعیت چیز جز ظاهر دنیایی منه.

ولی اینو بدون هر چی باشم و هر کجا باشم یه دل دارم که توش هم غم داره هم غصه، این دل من تو رو داره و دوستت داره حتی اگه فحشم بدی نگام نکنی بازم همون دل سپرده توام. اگه بگم خسته ام میترسم بگی چه نا امیده چه نا شکره ... ولی واقعا از خودم خسته ام .

زمان رقص من و تو

زمان وصل یار است

دل من در گرو این همه نیاز است

آسمانه ی من در کنج دلم

شب و روز صدایم میکند...

با تو ام ای دوست.

نمیداند کیستم ورنه نگاه هم نمیکند

ما خود دل به او بسته ایم

هرچند سیه کارم ...

عزیزم، نگارم، شیرن عسلم دلم برات یه ذره شده. تنهام نذار تنهات نمیذارم.

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com

 


نوشته شده در جمعه 90/2/9ساعت 5:44 عصر توسط شاهد آسمانه نظرات ( ) |


   1   2      >

Design By : Pars Skin


---

ابزار متحرک زیباسازی وبلاگ


---

کد تغییر شکل موس