دل نوشته های دوری
سلام هدیه خوب من الان که دارم اینو مینویسم ساعت 2:37 شبه. وقتی دیدم دیگه اس ندادی فهمیدم که ناز خوابیدی. الهی فدات. خدا کنه که همیشه ناز و آروم بخوابی. دوست دارم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی الان نزدیک دو ماهه که با همیم. از لحظه تحویل سال این عشق من و تو کلید خوردو الان حسابی به هم گره خورده و خدا کنه که همیشه همینطور بمونه یه گره کور که هیچوقت باز نشه. وقتی "باهام" نیستی میخوام دنیا نباشه. من کاری ندارم... هرچی میخوان بگن ... من میخوام با تو ازاد باشم. بی قانون بی حصار بی محدودیت بی حجاب بدون زنجیر به پا.... اون روزی رو تاپ با هم ساعتها رو پشت سر گذاشتیم برای من هم لحظه بود هم یه عمر... منو تو رسوای جهانیم و مست روزگار... تو در آغوش من و من بر روی بال... یعنی میشه دوباره تکرار بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر نمیکردم طاقت دوریتو نداشته باشم.... ولی الان که نگاه میکنم دلم میخواد همه جا همیشه همرام باشی........ امروز که از هم دورتر بودیم حسابی کلافه بودم... هی به این صفحه یادگاری شده موبایل نگاه میکردم تا اسمت بیاد روش... شدی انتظاار روزانم........... نباشی ممیرم.. اٍ اٍ بیدار شدی ... الهی فدات ساعت 3 شبه بخواب عزیز... نصفه شبی بیدار شدی میگی من تو رو چه جوری دوست دارم؟ سوال سخت نکن دیگه. الان جوابتو میدم... دوس داشتن تو برای من یه هدیه است که خودم و بشناسم... من تو رو بخاطر خودت دوست دارم ... برا همین هر چیزی که از تو اثری روی اون باشه رو دوست دارم. برا همین با نگاه کردن به عکسات دیونه میشم.مثل اب زلالی بخاطر همین من خودم روی تو رها کردم... هر جا بری باهاتم. دوست دارم این شعرم برا این گذاشتم که نگران فاش شدن رازی نشود فاش ِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
Design By : Pars Skin |